كلمه
در خون زاده شد ،
در بدن تاريك باليد ، تپنده ،
و از ميان لب ها و دهان پرواز كرد .
دورتر ، نزديك تر
باز هم ، باز هم آن آمد .
از مردان مرده و نژادهاي سرگردان ،
از سرزمين هاي كه سنگ شده بودند ،
درمانده ي قبايل فقير خويش ،زيرا وقتي درد جاده ها را گرفت ،
ساكنان ره سپردند و رسيدند .
......
.
با نوشته اي از عروسك هاي مخملي به روز شدم
منتظر نگاه ريز بينانه ات .
<~~~~hichkas~~~~>
عمو معذرت مي خوام ولي مثل اينكه من كاري كردم كه خودم هم نمي دونم
باشه
پيش من نيا
عيبي نداره
ماه رمضون تموم شد و سهم مورچه ها هنوز هست...عيدت مبارك
به روزم
سلام
از آشنايي با شما خوشحالم .
راستش را بخواهي نه خبري از اين جشنواره نداشتم . آخه من خبرنگار فرهنگي و آموزشي و هنري نيستم . ولي حالا از تو خبردار شدم . موفقيت تو را در خدمت به ساحت علم و هنر و ادبيات ايران زمين و آذربايجان آرزومندم
يا حق
من جواب سوال شما را فكر كنم پيدا كردم
البته خيلي ازت ممنونم كه منو با طرح اين سوال به جاهاي كشوندي كه جواب خيلي از سوال هام اونجا بود بازم ازت ممنونم اگه دوست داشتي بگو تا ادرس اونجا را بهت بدم
ولي اگه سر كاري بود بازم جاي شكرش را داره كه يك چيزهاي تازه اي ياد گرفتم
سلامخوبي؟نماز روزه ات قبول باشهعمو جون خسته نباشياميدوارم که به آرزو هات برسي انشاالله امشب يکي از شبهاي قدر و يکي از بهترين شبهاي عالم خلقت است اميدوارم که قدر اين شب قدر را بدانيم و ساده ازش عبور نکنيم....خدايا يتيمان را امشب درياب ...بابا حيدر غريبه....التماس دعا مخصوص دارمعمو به دعاي شما نياز دارهيا حق[گريه][گل][بدرود]
الهي العفو
شرمنده ام الهي بر من نما نگاهي
عمري نشسته ام من تا تو کني نگاهم
من بنده فقيرم اندر گنه اسيرم
ترسم خدا بميرم در جرم و در تباهي
بس که گنه نمودم عمرم تبه نمودم
رويم سيه نمودم ايا نمانده راهي ؟
امشب نما خدايي پايان بده جدايي
من امدم گدايي خواهي و يا نخواهي
بازم نظر من غيب شد؟؟؟؟
عزيز دل برادر تو همش نظرات منو ميخوري شون !!!
خوبيا نو ؟؟؟
مرسي سر زدي
نه بابا ميگم اين وبلاگت چقدر خوشكله
قسمت نظراتشو ميگم
ديشب اومدم گيج زدم
فكر كردم دارم آپ ميكنم !!!
اصلا يادم رفت چي ميخواستم بگم
خب خوبه
وقت نيست ...
وقت نمي كني بياي نت
عزيز دل برادر ويرايش نيازي نيست
خداوند همينطوري هم ميپذيرد
درست رو هم خوب بخون بچه گل
كنكور بسيار مشكل بيده است !!!
مورچه ها هم از من دل خوشي ندارند چون من كه بچه بودم يه تيكه سوسك مرده مينداختم جلوشون بد بختا جمع كه ميشدن همه شون رو با لنگه كفش له ميكردم بعد دفنشون ميكردم توي باغچه براشون هم عزاداري ميكردم و آخرش سنگ قبر هم درست ميكردم
فداااااااااااااااااااااااااات
فلن
باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي