سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس به دانش خویش عمل کند، به مطلوب و مقصود اخرویش برسد . [امام علی علیه السلام]
نیل آی

خسته شدم انقدر گفتم وقت نیست .وقتی میام سمت کامپیوتر بابام ....خوب حق داره دیگه ....یه سال درس ...یه عمر راحتی ....نمیرسم خیلی ها رو خبر کنم جز سه نفر .شرمنده ...بازم آپ می کنم در حدی که وبم رو تعطیل نکنند.به اشتباه ها هم گیر ندید . اصلاً هم حوصله ی ویرایش رو نداشتم .

الان 17 سالمه که این رو می نویسم .نوشتم 17 سالمه که بعد از120سال که خوندمش یادم بیاد کی بودم .شاید فهمیدم که کی شدم.عذاب وجدان دارم ...باید الان در حال درس خوندن باشم نه در حال تایپیدن ..........

 

مجهول اول: تا همین چند سال پیشا بود که مامانم یه پارچه ی بزرگ رو پهن می کرد وبعد سفره رو روش مینداخت . یه پارچه ی  گل گلی  یا با طرح های سنتی. تا ما غذامون رو رو زمین نریزیم .اول ها می گفت : ((هرکی غذا دور بشقابش نریزه جایزه بهش میدم )).........دید نمیشه .تو کت من نمیره .......گفت : (( غذات که تموم شد جلوت رو تمیز کن ))..........ولی من نمی خواستم خسیس باشم .

 

مجهول دوم : بچه که بودم می رفتم تو حیاط میشستم، رو زمین، کنار درختا یا یه ستون آهنی که توحیاتمونه ،مورچه ها رو نگاه می کردم . وقتی می دیدم یکیشون داره یه چیز سنگین رو بالا میبره  ،دستم یا یه برگ رو می گرفتم چند سانتی پایین ترکه وقتی خسته شد وافتاد  مجبور نشه  اون همه راه رو برگرده .اون آخر ها که می رسید اون بالا بالا های ستون من روی نوک انگشتام ایستاده بودم و دستم رو تا جایی که می رسید بالا گرفته بودم .ولی بازم 10،20 سانتی باهاش فاصله داشت . دستم خسته ی خسته که می شد می گفتم دیگه رسید .تا میومدم کنار.....تالاپ..........می افتاد زمین و من غصه می خوردم .آخه وقتی می خواستم بزارمش روی برگ و بفرستمش بالا فرار می کرد .غذاشم ول می کرد . ولی امروز بعد این همه وقت رفتم نگاهشون کنم .دیدم دست خالی می روند و می آیند .

 

حل معادله ی دو مجهولی :  من خسیس شدم، مگه نه .امروز فهمیدم . مورچه ها با من قهرند .بی محلی می کنند . پارچه ی گل گلی بزرگ امروز دوباره پهن شد .رویش بیشتر از 20 تا نون بربری بود .و مادرم مشغول بسته بندی آنها .امروز ظهر بود که با بابایم  می گفتند .... نانوایی دم افطار شلوغ است ، نان پیدا نمی شود ....سهم مورچه ها از آن همه نان خرده نان ها بود ....باور کنید قهر کردند ....به نان ها لب نزدند.......شاید مورچه ها هم روزه............؟



- کلمات کلیدی :
منایازرلو ::: یکشنبه 86/6/25::: ساعت 10:36 عصر


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 13
کل بازدید :41981

>> درباره خودم <<
نیل آی
منایازرلو
منا یازرلو متولد 11 خرداد 1369 می باشد . طبق معنای خرداد(جوزا)فرزند طبیعت است. داستان می نویسد . منا در عربی یعنی آرزو. یازرلو در ترکی یعنی نویسنده. و او هم دوست دارد(آرزودارد) نویسنده شود.......................نوشته هاش آرشیو می شوند که رو صفحه نباشند، نه این که مرتب باشند تا راحت تر بشود انتخاب کرد و خواند...فقط نمی خواست حذف شان کند... از هر وقت هم که به ایجا سر می زنید. آرشیو رو نگاه نکند...چون شما قرارنیست از گذشته منا تا حالاش رو بشناسید، قرار است از حالا تا آینده منا رو بشناسید.....

>>لوگوی وبلاگ من<<
نیل آی

>>لینک دوستان<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<