سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده، دانشمند نباشد مگر آنکه بر بالاتر ازخود حسد نورزد و فروتر از خود را خوار نشمرد [امام باقر علیه السلام]
نیل آی
توجه توجه

نیل آی در زبان ترکی به معنای ماه آبی یا ماهی که بر رود نیل می تابد است.

- کلمات کلیدی :
منایازرلو ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 1:23 صبح

سلام هرکی مجله چلچراغ رو میخونه میدونه که عنوان یادداشت رو از اونجا دو در زدم .فعلاً این داستان که حدود یک سال پیش نوشتم رو میزارم .هر چی باشه باید قبول کنم که داستان به اندازه شعر مخاطب نداره .توی جشواره شیراز هم بچه های داستانی با حال کم بودن . ولی عوضش با بچه های شعر کلی حال کردم .مخصوصاً حاتمه .حالا اگه دوست دارید به من لطف کنید حسابی داستان رو نقد کنید .با کمال پرویی میگم ((از هر گونه تشویق و آفرین گفتن جداً بپرهیزید))



نوشته نمی دانست وقتی باران آمد


دیروزباران آمد. پدرناشیانه لبخند می زد. مادر نگفت چرا خانه را که دیروز تمیز کرده امروزهم جارو می کند. دمپایی های طبی مادربزرگ از دیروز صبح که به اردو رفتم روی هم افتاده بود. هنوز خیس بود،از دیروز. امّا مادربزرگ خانه نبود. پدربزرگ حرف نمی زد. انشای من را نمی خواند. قصه نمی گفت .فقط قرآن می_ خواند. گاه گاه مشق شبش را می نوشت. خواهرم نگفت چرا سرزده آمده. نگفت چرا استاد سختگیر پنج شنبه اش مهربان شده. نمی دانم شاید رفتار من آنها را به تعجب واداشته. شاید آنها راهم وادار به نوشتن کرده. شاید نوشته اند دخترم، خواهرم، نوه ام، دیگر اخم نمی کرد. لبخند نمی زد . نه می نوشت نه زیر لب زمزمه می کرد . شب هم زود خوابید. سرش رازیربالشت گذاشت . ستاره هارا نشمرد. رصد نکرد. امّا من همه این کارها را انجام دادم ،با مادربزرگ شاید در خواب ولی من بیدار بودم . آخر صندلی ای که مادربزرگ رویش نشسته بود تا ستاره ها را نگاه کنیم هنوز وسط حیاط بود و عینکش راکه بردم تاخوب ببیند در دست من. صندلی خیس بود .عینک خیس بود. من خیس بودم. ولی زمین خشک خشک . نیمه شب به دنبال دفتر انشایم می گشتم . همه چیز، دفتر انشایم،حتی نور مهتاب هم واژگون بود ،در عینک مادر بزرگ . دفتر را که باز کردم خط پدربزرگ بود. دفتر تمام شده بود. جمله آخر هم نصفه. هرچند همه صفحه ها پرشده بود از یک جمله به چشم تکراری ولی هر جمله تلخ تر وتازه تر می شد. برای نوشته فرق نداشت . نوشته نمی فهمید. نوشته نمی دانست ،این همه تکرار کم است برای من، ما، مادر، پدربزرگ که همه از یک نفر یتیم شده ایم.



من در قسمت ((درباره خودم))گفتم تنبلم . از مطالب دوستام استفاده می کنم. ولی باور کنید برای حفظ آبرو اولین نوشته برای خودمه.

- کلمات کلیدی :
منایازرلو ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 12:39 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :41959

>> درباره خودم <<
نیل آی
منایازرلو
منا یازرلو متولد 11 خرداد 1369 می باشد . طبق معنای خرداد(جوزا)فرزند طبیعت است. داستان می نویسد . منا در عربی یعنی آرزو. یازرلو در ترکی یعنی نویسنده. و او هم دوست دارد(آرزودارد) نویسنده شود.......................نوشته هاش آرشیو می شوند که رو صفحه نباشند، نه این که مرتب باشند تا راحت تر بشود انتخاب کرد و خواند...فقط نمی خواست حذف شان کند... از هر وقت هم که به ایجا سر می زنید. آرشیو رو نگاه نکند...چون شما قرارنیست از گذشته منا تا حالاش رو بشناسید، قرار است از حالا تا آینده منا رو بشناسید.....

>>لوگوی وبلاگ من<<
نیل آی

>>لینک دوستان<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<